۲۶۳ بار خوانده شده

بخش ۵۲ - حکایت به طریق تمثیل

کرکسی ژاژخای بی‌معنی
با همایی فتاد در دعوی

گفت کم نیست از تو پایهٔ من
زان که مقدار توست سایهٔ من

عاقلی گفتش ای فرومایه
نیست آن سایه همچو این سایه

هر که در سایهٔ همای بود
نام او سایهٔ خدای بود

وان که در سایهٔ تو راه کند
بر سر خود جهان سیاه کند

بر تن توست چون پر و بالی
در خور اوست فر و اقبالی

ماجرای حسود و قصهٔ ما
راست مانند کرکس‌ست و هما

وه! چه گفتم؟ تمام لاف‌ست این
سر به سر دعوی گزاف‌ست این

من هم از حاسدان چرا گفتم؟
چون بدند از بدان چرا گفتم؟

چند ازین گونه در خروش شوم
کاشکی بعد ازین خموش شوم

هین زبان را به عذر باز کنم
رو به درگاه بی‌نیاز کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۱ - در خاتمهٔ کتاب گوید
گوهر بعدی:بخش ۵۳ - مناجات
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.