هوش مصنوعی:
نویسنده از سفر خود از رقه به تون در نهم ربیع الاول تا دوازدهم همان ماه میگوید. تون شهری بزرگ اما خراب بود با حصاری محکم، باغهای شرقی، آب روان و کاریز. در آن چهارصد کارگاه زیلوبافی وجود داشت و درختان پسته فراوان بود. سپس حکایتی از حمله دزدان و نجات پسر از چاه کاریز با ریسمانهای بلند نقل میشود که به دستور کیخسرو ساخته شده بود.
رده سنی:
14+
محتوا شامل توصیفات تاریخی و جغرافیایی است که برای درک بهتر نیاز به آشنایی با مفاهیم اجتماعی و تاریخی دارد. همچنین حکایت دزدان و چاه ممکن است برای کودکان کمسن مناسب نباشد.
بخش ۹۷ - پس از طبس
نهم ربیع الاول از رقه برفتیم و دوازدهم ماه به شهر تون رسیدیم. میان رقه و تون بیست فرسنگ است، شهر تون شهر بزرگ بوده است اما در آن وقت که من دیدم اغلب خراب بود و بر صحرایی نهاده است و آب روان و کاریز دارد و بر جانب شرقی باغ های بسیار بود و حصاری محکم داشت. گفتند در این شهر چهارصد کارگاه بوده است که زیلو بافتندی و در شهر درخت پسته بسیار بود در سرایها و مردم بلخ و تخارستان پندارند که پسته جز بر کوه نروید و نباشد. و چون از تون برفتیم آن مرد گیلکی مرا حکایت کرد که وقتی ما از تون به کنابد میرفتی» دزدان بیرون آمدند و بر ما غلبه کردند. چند نفر از بیم خود را در چاه کاریز افکندند بعد از آن یکی را از آن جماعت پدری مشفق بود بیامد و یکی را به مزد گرفت و در آن چاه گذاشت تا پسر او را بیرون آورد. چندان ریسمان و رسن که آن جماعت داشتند حاضر کردند و مردم بسیار بیامدند. هفتصد گز رسن فرو رفت تا آن مرد به بن چاه رسید، رسن در آن پسر بست و او را مرده برکشیدند و آن مرد چون بیرون آمد گفت که آبی عظیم در این کاریز روان است و آن کاریز چهار فرسنگ میرود و آن گفتند کیخسرو فرموده است کردن.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۹۶ - طبس
گوهر بعدی:بخش ۹۸ - قاین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.