هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غنایی است که در آن شاعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. او از زلف معشوق، لب‌های شیرینش، و وصال او یاد می‌کند و غم و دل‌تنگی‌های خود را بیان می‌دارد. همچنین، شاعر به زیبایی‌های معشوق و تأثیر آن بر خود و دیگران اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و تشبیهات ممکن است نیاز به درک ادبی بیشتری داشته باشند که برای سنین بالاتر مناسب‌تر است.

غزل شمارهٔ ۳۵

ماه من از زلف چون گره بگشاید
بر دل پرعقده عقدها بفزاید

فکر دگر کن دلا که طرهٔ محمود
با همه بندد گره گره نگشابد

لعل شکربار او شبی که ببوسم
از دهنم صبح طعم نیشکر آید

دل به چه خو گیرد ار غمش نستاند
جان به چه کار آید ار لبش نرباید

هرکه لب لعل او نمود به انگشت
تا به لب گور پشت دست بخاید

صبح وصالش چو روزگار جوانیست
نیک عزیزش شمار اگرچه نپاید

ای که بط باده داری و بت ساده
دیگرت از هست و نیست هیچ نباید

زنگ زدایی ز روی آینه تاکی
آیینه رویین که زنگ غم بزداید

ای بت عبدالعظیمی از ستم تو
ترسم عبدالعظیم شرم نماید

مادر دوران عقیم شدکه پس از تو
زشت بودگرچه آفتاب بزاید

گر همه خوبان به زلف غالیه سایند
غالیه خود را همی به زلف تو ساید

تا دل قاآنی از زمانه ترا خواست
حورگر آید برش بدو نگراید

ورد زبانش ثنای تست و زمانش
گر به سر آید جز این سخن نسراید

گیتی شیرین لبی ندیده چو محمود
خاصه در آن دم که میر را بستاید
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.