۲۹۳ بار خوانده شده
میر زمانهای که نگردد مرا زبان
در کام جز برای ثنا و دعای تو
ای کاش وعدههایتو درصدق و راستی
بودی چو شعرهای من اندر ثنای تو
اکنون مرا رسیده به خاطر لطیفهای
از وعدهٔ دروغ کلاه و قبای تو
جاوید تاکه هست به دیوان روزگار
نام و نشان مدح من و مرحبای تو
وارونهٔ کلاه که گفتی برای من
وارونهٔ قباکه ندادی برای تو
بگذشتم از کلاه و قبا چون شد آن کتاب
کش وصف کرد فکرت معجزنمای تو
اعدات از جفای تو یارب چه میکشند
گر این بود وفای تو با اولیای تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
در کام جز برای ثنا و دعای تو
ای کاش وعدههایتو درصدق و راستی
بودی چو شعرهای من اندر ثنای تو
اکنون مرا رسیده به خاطر لطیفهای
از وعدهٔ دروغ کلاه و قبای تو
جاوید تاکه هست به دیوان روزگار
نام و نشان مدح من و مرحبای تو
وارونهٔ کلاه که گفتی برای من
وارونهٔ قباکه ندادی برای تو
بگذشتم از کلاه و قبا چون شد آن کتاب
کش وصف کرد فکرت معجزنمای تو
اعدات از جفای تو یارب چه میکشند
گر این بود وفای تو با اولیای تو
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.