هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر به ستایش و مدح یک شخصیت بلندپایه (احتمالاً یک پادشاه یا حاکم) میپردازد. او از خستگی و آشفتگی خود سخن میگوید و امیدوار است که مورد لطف و رحمت این شخصیت قرار گیرد. همچنین، شاعر به زیبایی و شکوه کاخ این شخصیت اشاره کرده و تأکید میکند که هیچکس تا به حال مدح و شعری به این زیبایی برای او نسروده است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق ادبی و عرفانی است که درک آن به دانش زبانی و ادبی نسبتاً بالایی نیاز دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۲۱
داورا ای که خاک پای ترا
شاه انجم به دیدگان رفته
هفتهای میرودکه شاهد بخت
رخ به جلباب غصه بنهفته
زانکه مداح خود به مثقب فکر
در مدیح تو گوهری سفته
کس بدان پایه مدح نشنیده
کس بدان مایه شعر ناگفته
لیک از آن کاخ مدیح دلکش را
داور روزگار نشنفته
فکرتش ازکلال پژمرده
خاطرش از ملال آشفته
چه شودگر شود ز رحمت تو
مستفیض این روان آلفته
باد از یمن طالع بیدار
بدسگالت به خاک و خون خفته
شاه انجم به دیدگان رفته
هفتهای میرودکه شاهد بخت
رخ به جلباب غصه بنهفته
زانکه مداح خود به مثقب فکر
در مدیح تو گوهری سفته
کس بدان پایه مدح نشنیده
کس بدان مایه شعر ناگفته
لیک از آن کاخ مدیح دلکش را
داور روزگار نشنفته
فکرتش ازکلال پژمرده
خاطرش از ملال آشفته
چه شودگر شود ز رحمت تو
مستفیض این روان آلفته
باد از یمن طالع بیدار
بدسگالت به خاک و خون خفته
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.