هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج از وجود دشمنان پنهان و حیله‌گر در زندگی می‌پردازد که با ظاهری فریبنده اما باطنی خطرناک، باعث نابودی و رنج انسان‌ها می‌شوند. همچنین، مرگ زودهنگام یک شاهزاده جوان و تأثیر عمیق این فقدان بر جامعه توصیف شده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق اجتماعی، انتقادی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، توصیف درد و رنج و مرگ نیاز به درک بالاتری از زندگی و مسائل انسانی دارد.

شمارهٔ ۱۴۱ - در تاریخ وفات شاهزادهٔ مبرور کامران میرزا طاب‌الله ثراه

داد از سپهر غدّار آه از جهان فانی
کان‌ حاسدیست‌ مکار وین دشمنیست‌ جانی

آن دزد مردم‌ آزار در زیّ اهل بازار
این گرک آدمی‌خوار در کسوت شبانی

هریک‌ چو مار قتال زیبا و خوش خط و خال
ما بیخبر ازین حال وز حیلت نهانی

آن هردو مار خفته ما نرم نرم رفته
سرشان به‌برگرفته از روی مهربانی

ما بیخبرکه ناگاه نیشی زنند جانکاه
کان لحظه طاقت آه نبود ز ناتوانی

ز انسان که‌ یکدومه‌ پیش ‌آن ‌هر دو خصم ‌بد کیش
کردند سینها ریش از نیش ناگهانی

صیت بلا فکندند در ری وبا فکندند
سروی ز پا فکندند چون سرو بوستانی

کشتند کامران را شهزادهٔ جوان را
کز داغ او جهان را مرگیست جاودانی

چشم آهوی رمیده رخ میوهٔ رسیده
خط سنبل دمیده لب آب زندگانی

دل گوهر شهامت کف لجهٔ کرامت
فد معنی قیامت رخ صورت معانی

خط یک سفینه عنبر لب یک خزینه‌‌گوهر
تن رحمت مصوٌر رخ کوکب یمانی

خاقان ز فرط جودش کامی لقب نمودش
کاو رنگ و مهد بودش در عهد کامرانی

او رفت‌و مهد و اورنگ ‌از غم‌نشسته دلتنگ
رخساره کرده گلرنگ از اشک ارغوانی

چون‌ در غمش ز هر تن برخاست شور و شیون
چون وقت کوچ کردن غوغای کاروانی

قاآنی از هلاکش شد سینه چاک چاکش
گفتا برم به خاکش تاریخی ارمغانی

زان‌ پس که‌ خون‌ دل‌ خورد این مصرع‌ ارمغان برد
شهزاده کامران مرد نومید در جوانی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.