هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از نعمت اللهی بیانگر عشق و ارادت به معشوق الهی است. شاعر درد عشق را درمان‌ناپذیر می‌داند و از ریختن خون دل در راه این عشق سخن می‌گوید. او به دنبال وصال با معشوق است و تأکید می‌کند که در این راه هیچ غیریتی وجود ندارد. عشق به معشوق را گنجی در دل ویران خود می‌داند و از ذوق و شوق عرفانی خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'درد عشق' و 'خون دل ریختن' نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.

غزل شمارهٔ ۳۵

صد دوا بادا دوای درد بی درمان ما
دُرد دردش نوش کن گر می بری فرمان ما

خون دل در جام دیده عاشقانه ریختیم
بر امید آنکه بنشیند دمی بر خوان ما

خانه خالی کرده ایم و خوش نشسته بر درش
غیر او را نیست باری در سرا بستان ما

در حیات جاودانی یافته از عشق او
همدم زنده دلان شو تا بیابی جان ما

در میان ما و او غیری نمی آید به کار
ما از آن دلبریم و دلبر ما ز آن ما

دُرد درد او دوای درد ما باشد مدام
عشق او گنجیست در کنج دل ویران ما

آشنای نعمت اللهیم و غرق بحر او
ذوق اگر داری درآ در بحر بی پایان ما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.