هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از معشوق خود می‌خواهد تا با نگاه و توجه خود، دل و جان او را زنده کند و از او درخواست می‌کند که به گناهان او نظر لطف داشته باشد و او را از اسارت دنیا رها کند. شاعر همچنین از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و با جمال خود، دل و جان او را تسخیر کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۹۸۶

صَنما به چَشمِ شوخَت، که به چَشمْ اشارتی کُن
نَفَسی خَرابِ خود را به نَظَر عِمارتی کُن

دل و جانْ شَهیدِ عشقَت، به درونِ گورِ قالَب
سویِ گورِ این شهیدان بِگُذر، زیارتی کُن

تو چو یوسُفی رَسیده، همه مصرْ کَفْ بُریده
بِنِما جَمال و بِسْتان دل و جان، تِجارتی کُن

وَاگر قَدَم فَشُردی به جَفا و نَذْر کردی
بِشِکَن تو نَذْرِ خود را، چه شود؟ کَفارتی کُن

تو مگو که زین نِثارم زِ شما چه سود دارم؟
تو زِ سود‌ بی‌نیازی، بِدِه و خَسارتی کُن

رُخِ هَمچو زَعفَران را، چو گُل و چو لاله گَردان
سه چهار قَطره خون را، دلِ بابِشارتی کُن

چو غُلامِ توست دولَت، نَکَشَد زِ اَمرِ تو سَر
به میانِ ما و دولَت، مَلِکا سِفارتی کُن

چو به پیشِ کوهِ حِلْمَت، گُنَهانْ چو کاه آمد
به گناهِ چون کُهِ ما، نَظَرِ حَقارتی کُن

تَنِ ما دو قَطره خون بُد، که نَظیف و آدمی شُد
صِفَتِ پلید را هم، صِفَتِ طَهارتی کُن

زِ جهانِ روحْ جان‌ها، چو اسیرِ آب و گِل شُد
تو زِ دارِ حَربِ گِلْشان بِرَهان و غارتی کُن

چو زِ حَرفْ توبه کردم، تو برایِ طالبان را
جُزِ حَرفِ پُر مَعانی، عَلَم و اَمارتی کُن

زِ برایِ گرم کردن بُوَد این دَمِ چو آتش
جُزِ دَم تو تابشی را سَبَبِ حَرارتی کُن

تو که شاهْ شَمسِ دینی، تبریزِ نازنین را
به ظُهورِ نَیِّرِ خود، وَطَنِ بَصارتی کُن
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.