هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از نور چشمی سخن می‌گوید که مانند آفتاب است و عاشق سایه‌ای در برابر اوست. شاعر از عشق و درد آن می‌گوید و این که این درد، خود درمان است. در پایان، اشاره‌ای به مجلس عاشقانه و سرمستی عرفانی دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ی عمیق در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۹۷

نور چشمت در نظر پیداست
نظری کن ببین که او با ماست

نقش رویش خیال می بندم
دیدهٔ ما به دیدنش پیداست

آفتابست او و ما سایه
ما حبابیم و عین ما دریاست

مبتلای بلای بالائیم
خوش بلائی که عشق او بالاست

می جام بقا اگر نوشی
خانهٔ میفروش دار بقاست

دُرد درش مدام می نوشم
چه کنم دُرد درد صاف دواست

نعمت الله برای سرمستان
مجلس عاشقانه ای آراست
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.