۲۶۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۷

او با تو ، تو را از او خبر نیست
جز عین یکی ، یکی دگر نیست

نقشی که خیال غیر دارد
صاحبنظرش بر آن نظر نیست

چون صورت دوست معنی ماست
بس معتبر است و مختصر نیست

در بحر گهر بود ولیکن
چون دُر یتیم ما گهر نیست

در کوچهٔ ما بیا و بنشین
زان کوچه مرو که ره به در نیست

ما خرقهٔ خویش پاک شستیم
از هستی ما بر او اثر نیست

خیر البشر است سید ما
گویند بشر ولی بشر نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.