۲۸۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۲۶

هر که بر خاک راه او افتاد
بد مگویش که او نکو افتاد

به هوائی که خاک راه افتاد
رند سرمست کو به کو افتاد

بت من پرده را ز رو برداشت
بنده سجده کنان برو افتاد

عشق مستانه در خروش آمد
عقل مسکین به گفتگو افتاد

آفتاب جمال رو بنمود
مه هلالی شد و دو تو افتاد

هر که چون ما فتاد در دریا
غرقه گردید و سو به سو افتاد

نعمت الله فتاد مست و خراب
نظری کن ببین که چو افتاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.