۲۶۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۲۸

آب چشم ما به روی ما فتاد
مردم دیده در این دریا فتاد

رند سرمستی به میخانه رسید
سر به پای خم نهاد از پا فتاد

برنخیزد جاودان هر کس که او
در خرابات آمد و آنجا فتاد

ما ز دریائیم و دریا عین ما
چشم ما روشن به عین ما فتاد

همدم جامیم و با ساقی حریف
این چنین ذوق خوشی ما را فتاد

دل برفت از ما و در دریا نشست
عاقبت محمود با مأوا فتاد

نعمت الله چون مقام خویش دید
بر در یکتای بی همتا فتاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.