۲۷۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۳۶

عشق او با جان و دل پیوسته باد
دولت عشقش مرا پیوسته باد

عقل اگر منعم کند از عشق او
خاطرش چون خاطر من خسته باد

همدم من باد جام می مدام
با لب ساقی لبم پیوسته باد

خلوت عشقست و رندان در حضور
در به غیر عاشقان بر بسته باد

ساقی سرمست بشکست توبه ام
پشت توبه دائما بشکسته باد

مرغ جان من ز دام عقل رست
هر که در دام است یا رب رسته باد

در خرابات مغان بنشسته ام
سیدم دائم چنین بنشسته باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.