۲۵۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۱۶

یک نظر در چشم مست ما نگر
نور او در دیدهٔ بینا نگر

خوش بیا در چشم ما بنشین چو ما
جو بجو می بین و در دریا نگر

رند سرمست خوشی گر بایدت
در خرابات مغان ما را نگر

هر چه هست آئینهٔ گیتی نماست
دیده بگشا در همه اشیا نگر

این عجائب بنگر ای صاحب نظر
جای آن بی جای ما هر جا نگر

از بلا چون کار ما بالا گرفت
مبتلا شو در بلا بالا نگر

نعمت الله را به نور او ببین
آفتابی در قمر پیدا نگر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.