۲۵۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۳۰

در حسن ماهرویان تو آفتاب بنگر
آب از حباب می نوش جام و شراب بنگر

در کوی میفروشان رندانه خوش قدم نه
ما را اگر بیابی مست و خراب بنگر

آن گنج کنت کنزاً می جو به هر چه یابی
اسمای حق تعالی در شیخ و شاب و بنگر

از نور آفتابش عالم شده منور
گر نور چشم داری در آفتاب بنگر

جامی ز می پر از می در بزم ما روان است
در عین ما نظر کن آب و حباب بنگر

هر صورتی که بینی معنی به تو نماید
جاوید بی حجابی در هر حجاب بنگر

پیوسته نعمت الله می می دهد به رندان
با او دمی بر آور خیر و ثواب بنگر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.