۲۴۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۴۰

نیست شو تا هست گردی ای پسر
ور نگردی پست گردی ای پسر

غیرت ار داری ز غیرش درگذر
حیف اگر پابست گردی ای پسر

دست دستان زیر دست خود کنی
گرچه نو زان دست گردی ای پسر

خوش در آ در بحر بی پایان ما
تا به ما پیوست گردی ای پسر

عاشقی بگذاشتی دیوانه ای
گرد عقل پست گردی ای پسر

زاهد مخمور باری هیچ نیست
می بخور تا مست گردی ای پسر

در طریق سید سرمست ما
نیست شو تا هست گردی ای پسر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.