۲۵۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۸۵

ساقیا جام خوشگوار بیار
آبروئی به روی ما باز آر

عاشقان مست و عاقلان مخمور
رند میخانه زاهد بازار

دل ما خلوتی است خوش حالی
لیس فی الدار غیره دیار

بحر و موج و حباب و جو آبند
چار نام و یکی بود ناچار

یک شرابست و جام رنگارنگ
یک وجود و کمال او بسیار

نوش کن جام و می به شادی ما
تا که گردی ز عمر برخوردار

نه شرابی که این و آن گویند
آن چنان می که باشدش خمار

جور او راحت دل و جان است
حاش لله کجا بود آزار

هر که انکار نعمت الله کرد
به خدا نیستش مگر اقرار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.