۲۳۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۸۳

بگذر ز وجود و ز عدم هم
بگذر ز حدوث وز قدم هم

در آب بشو کتاب معقول
بشکن تو دوات را قلم هم

رو دنیی و آخرت رها کن
تا نور نماند و ظلم هم

می نوش ز خم خسروانی
آخر چه کنی تو جام جم هم

آنجا که منم نه صبح و نه شام
نه روز و نه شب نه بیش و کم هم

میخانه اگر چه بیکران است
می نوش به قدر خویش هم هم

نعمت بگذار نعمت الله
از لا چه گشاید و نعم هم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.