هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق بی‌قرار و درد بی‌درمان خود به معشوق می‌گوید و از بی‌قراری، ناله‌های مستانه، و دوری از معشوق شکایت می‌کند. او خود را همچون مجنون و معشوقش را چون لیلی می‌داند و در جستجوی درمانی برای درد عشق است. در نهایت، شاعر به دنبال آرامش در کنار معشوق است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های عرفانی و ادبیات کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۱۲۲

عاشق آن گلعذارم چون کنم
همچو زلفش بیقرارم چون کنم

مبتلای درد بی درمان شدم
خستهٔ زار و نزارم چون کنم

روز و شب مستانه می نالم به سوز
چارهٔ دیگر ندارم چون کنم

من چو مجنونم ز لیلی مانده دور
می ندانم در چه کارم چون کنم

چون کنم درمان درد بی دوا
دردمند و دلفگارم چون کنم

با غم عشقش که شادی من است
روزگاری می گذارم چون کنم

نعمت الله را همی جویم به جان
تا دمی با او برآرم چون کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.