هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، دعوتی به می‌نوشی و عشق‌بازی است و اشاره به بی‌اعتباری عقل در برابر عشق و جنون دارد. شاعر از خلوتگاه دل و دلبری سخن می‌گوید و از گنجی در ویرانه و دردی در دل یاد می‌کند. همه در دریای بی‌پایان عشق غرق‌اند، اما هر کدام گوهری درخشان دارند. شعر با توصیف می‌نوشی و مستی در خرابات و می‌خانهٔ باقی پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، اشاره به شراب و مستی، و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند بی‌اعتباری عقل و ستایش جنون نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۱۵۸

اگر رندی و می نوشی بیا میخانه ای داریم
و گر تو عشق می بازی نکو جانانه ای داریم

اگر از عقل می پرسی ندارد نزد ما قدری
وگر مجنون همی جوئی دل دیوانه ای داریم

درین خلوتسرای دل نشسته دلبری با ما
هزاران جان فدای او که خوش میخانه ای داریم

تو گر گنجی همی جوئی در آ در کنج دل با ما
که گنج ما بود معمور و در ویرانه ای داریم

همه غرقیم و سرگردان درین دریای بی پایان
ولیکن هر یکی از ما نکو دُردانه ای داریم

چنین جائی که ما داریم به نزد او چه خواهد بود
برای شمع عشق او عجب پروانه ای داریم

خراباتست و ما سرمست و سید جام می بر دست
درین میخانهٔ باقی ، می مستانه ای داریم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.