هوش مصنوعی:
این متن عرفانی و شاعرانه، با استفاده از استعارههایی مانند آب، آتش، می و عشق، به مفاهیم عمیق عرفانی مانند وحدت وجود، عشق الهی، قلندری و درویشی میپردازد. شاعر از زبان یک عاشق و سالک، به ستایش عشق و معشوق حقیقی پرداخته و بر اهمیت توحید و تجرید تأکید دارد. متن پر از اشارات عرفانی و فلسفی است که با زیبایی و ایجاز بیان شدهاند.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مبانی عرفان و تصوف دارد. همچنین، برخی از استعارهها مانند 'می' و 'مستی' ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب یا گمراهکننده باشد.
شمارهٔ ۴۹
بر سر آب خانه ای ز حباب
چون بسازند آبدان بر آب
گرچه آبست اصل و فرع آتش
ضد آبست آتش سرکش
ساقیا جام می به رندان ده
بوسه ای بر لب حریفان ده
واله ام چون موالی حیران
بر جمال قلندر ای یاران
می عشقش به طالع مسعود
می کنم نوش شادی محمود
عاشقی در قلندری می جو
دردمندی ز حیدری می جو
علم علم احمدی بستان
حکم آل محمدی برخوان
در خرابات باده نوشانیم
عاشق روی کهنه پوشانیم
صوفی و صفهٔ صفا مائیم
صوفیان را صفا بیفزائیم
عشق و معشوق و عاشق خویشیم
پادشاهیم اگرچه درویشیم
خاک فقر از سریر شاهی به
بینوائی ز پادشاهی به
ای نسیم صبا کرم فرما
خوش روان شو به جنت المأوی
به خیالی که یار مستانست
در خرابات رند مست آنست
آنکه هم طالبست و هم مطلوب
هم محب منست و هم محبوب
برسانش سلام مستان را
بنوازش هزاردستان را
عذرخواهی کن و مکن تأخیر
گر چه کردیم ما بسی تقصیر
رند مستی که یاد ما فرمود
اولش خیر و عاقبت محمود
دولت وصل او مهیا باد
خاطر او مدام با ما باد
نظری کن به عین ما بنگر
عین ما را به عین ما بنگر
در همه آینه یکی می بین
آن یکی بین و بی شکی می بین
هرکه او را در آینه بیند
خوش حیاتی هر آینه بیند
موج و آب و حباب را دریاب
نظری کن به بحر و جو در آب
جامی از می بساز پر از می
همچو آب و حباب از یک شی
در گنجینه ای به ما بگشود
گنج اسما به ما عطا فرمود
گنج و گنجینهٔ طلسم نگر
عین ذات و صفات و اسم نگر
وحده لاشریک له می گو
همچو ما از یکی یکی می جو
سرّ توحید را عیان کردیم
این معانی به تو بیان کردیم
سایه و شخص می نماید دو
در حقیقت یکیست بی من و تو
چون موحد اگر شوی تجرید
عین تجرید یابی از توحید
گر تو توحید همچو ما دانی
علم توحید را چنین خوانی
هر که را عشق علم توحید است
اول او مقام تجرید است
گر هزار است ور هزار هزار
یک وجود و کمال او بسیار
لی مع الله بدان به ذوق تمام
سر توحید فهم کن والاسلام
چون بسازند آبدان بر آب
گرچه آبست اصل و فرع آتش
ضد آبست آتش سرکش
ساقیا جام می به رندان ده
بوسه ای بر لب حریفان ده
واله ام چون موالی حیران
بر جمال قلندر ای یاران
می عشقش به طالع مسعود
می کنم نوش شادی محمود
عاشقی در قلندری می جو
دردمندی ز حیدری می جو
علم علم احمدی بستان
حکم آل محمدی برخوان
در خرابات باده نوشانیم
عاشق روی کهنه پوشانیم
صوفی و صفهٔ صفا مائیم
صوفیان را صفا بیفزائیم
عشق و معشوق و عاشق خویشیم
پادشاهیم اگرچه درویشیم
خاک فقر از سریر شاهی به
بینوائی ز پادشاهی به
ای نسیم صبا کرم فرما
خوش روان شو به جنت المأوی
به خیالی که یار مستانست
در خرابات رند مست آنست
آنکه هم طالبست و هم مطلوب
هم محب منست و هم محبوب
برسانش سلام مستان را
بنوازش هزاردستان را
عذرخواهی کن و مکن تأخیر
گر چه کردیم ما بسی تقصیر
رند مستی که یاد ما فرمود
اولش خیر و عاقبت محمود
دولت وصل او مهیا باد
خاطر او مدام با ما باد
نظری کن به عین ما بنگر
عین ما را به عین ما بنگر
در همه آینه یکی می بین
آن یکی بین و بی شکی می بین
هرکه او را در آینه بیند
خوش حیاتی هر آینه بیند
موج و آب و حباب را دریاب
نظری کن به بحر و جو در آب
جامی از می بساز پر از می
همچو آب و حباب از یک شی
در گنجینه ای به ما بگشود
گنج اسما به ما عطا فرمود
گنج و گنجینهٔ طلسم نگر
عین ذات و صفات و اسم نگر
وحده لاشریک له می گو
همچو ما از یکی یکی می جو
سرّ توحید را عیان کردیم
این معانی به تو بیان کردیم
سایه و شخص می نماید دو
در حقیقت یکیست بی من و تو
چون موحد اگر شوی تجرید
عین تجرید یابی از توحید
گر تو توحید همچو ما دانی
علم توحید را چنین خوانی
هر که را عشق علم توحید است
اول او مقام تجرید است
گر هزار است ور هزار هزار
یک وجود و کمال او بسیار
لی مع الله بدان به ذوق تمام
سر توحید فهم کن والاسلام
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.