هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از مولانا جلال‌الدین بلخی است که در آن شاعر از عشق و شیفتگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از دل‌بستگی و وابستگی شدید خود به معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه عشق او را از همه چیز جدا کرده و تنها به سوی معشوق می‌کشاند. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ چیز در جهان نمی‌تواند با زیبایی و شیرینی معشوق برابری کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم و اصطلاحات به‌کار رفته در شعر نیاز به دانش ادبی و عرفانی بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

غزل شمارهٔ ۲۱۶۱

اگرنه عاشقِ اویَم، چه می‌پویَم به کویِ او؟
وَگَرنه تشنهٔ اویَم، چه می‌جویَم به جویِ او؟

بَرین مَجنون چه می‌بَندم؟ مگر بر خویشْ می‌خَندم
که او زَنجیر نَپْذیرد، مگر زنجیرِ مویِ او

بِبَر عقلَم، بِبَر هوشَم، که چون پَنبه‌‌ست در گوشَم
چو گوشَم رَست ازین پنبه، دَرآیَد‌هایِ هویِ او

هَمی‌گوید دلِ زارم که با خود عَهدها دارم
نیاشامَم شرابِ خوش، مگر خونِ عَدویِ او

دِلَم را می‌کُند پُرخون، سَرَم را پُرمیْ و اَفْیون
دلِ من شُد تَغارِ او، سَرِ من شُد کَدویِ او

چه باشد ماه یا زُهره، چو او بُگْشود آن چهره؟
چه دارد قَند یا حَلْوا زِ شیرینیِّ خویِ او؟

مرا گوید چرا زاری؟ زِ ذوقِ آن شِکَر، باری
مرا گوید چرا زَردی؟ زِلاله سْتانِ رویِ او

مرا هر دَم بَرانگیزی، به سویِ شَمسِ تبریزی
بگو در گوش من ای دل، چه می‌تازی به سویِ او؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.