هوش مصنوعی: این شعر به جایگاه ویژه انسان در آفرینش و ویژگی‌های منحصربه‌فرد او مانند عقل، بینش و توانایی درک شادی و غم می‌پردازد. شاعر تأکید می‌کند که انسان در این دنیای خاکی بیگانه است، زیرا همراه با عقل و درکی فراتر آفریده شده است. همچنین، متن به رابطه پیچیده انسان با غم و شادی اشاره دارد و بیان می‌کند که غم بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی انسان است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

در معنی آنکه عاقلان بی‌غم نباشند

معرفت را شرفت پناهِ شماست
مغفرت را علف گناه شماست

آدمی بهر بی‌غمی را نیست
پای در گِل جز آدمی را نیست

همه مقصود آفرینش اوست
اهل تکلیف و عقل و بینش اوست

عرش و فرش و زمان برای ویست
وین تبه خاکدان نه جای ویست

او در این خاک توده بیگانه است
زانکه با عقل یار و همخانه است

خنده و گریه آدمی داند
زانکه او رنج و بی‌غمی داند

شادی از اهل عقل بیگانه است
آدمی را خود اندُه از خانه است

غم در آنست کز تن آسانی
بی‌غمی را تو غم هی خوانی

غم ترا می‌خورد ز بی‌خطری
تو چنان کس نه‌ای که غم نخوری

چون ترا خورد و گشت فربه غم
غم تو شد فزون و مردی کم

علف غم تویی در این عالم
چون تو رفتی علف نیابد غم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:در حرص و شهوت و خشم گوید
گوهر بعدی:در متابعت نفس و هواناکردن گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.