هوش مصنوعی: در این داستان، بلبل و زاغ در یک باغ زندگی می‌کنند. بلبل با آوازخوانی شاد است، اما زاغ به او حسادت می‌کند و طعنه می‌زند که خودش زیباتر است. زاغ غمگین می‌شود و باغ را ترک می‌کند. سپس، یک کودک برای هر دو دام می‌گذارد و هر دو به دام می‌افتند. زاغ به بلبل می‌گوید که در نهایت، هر دو یکسان هستند و تفاوتی بین آنها نیست.
رده سنی: 8+ این متن یک داستان تمثیلی با پیام اخلاقی ساده است که برای کودکان قابل درک است. همچنین، استفاده از حیوانات به عنوان شخصیت‌های داستان و زبان نسبتاً ساده آن، مناسب گروه سنی کودک و نوجوان است. با این حال، ممکن است برخی از واژه‌های قدیمی یا اصطلاحات شعر کهن برای کودکان زیر 8 سال کمی دشوار باشد.

حکایت

بود در روم بلبل و زاغی
هر دو را آشیانه در باغی

زاغ دایم بگرد باغ درون
می‌پریدی میان راغ درون

بلبلک شاد در گلستانها
می‌زد از راه عشق دستانها

زاغ را طعنه زد که خوش گویم
زشت‌رویی و من نکو رویم

زاغ غمگین شد و برفت از دشت
شاد بلبل به جای او بنشست

زاغ دلتنگ و بلبلک دل شاد
کودکی رفت و دامکی بنهاد

در فتادند هردوان ناکام
زاغ و بلبل به طمع دانه به دام

گفت زاغک به بلبل ای بلبل
گشتی آخر تو ساکن از غلغل

اندرین ره چه بلبل است و چه زاغ
مر فلک را چه مشعله چه چراغ
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت
گوهر بعدی:حکایت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.