هوش مصنوعی:
این متن به مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی مانند بیم و امید، معرفت، حقیقت، و بازی روزگار میپردازد. شاعر از تمثیلهای مختلف مانند طاووس، شیر گرمابه، و بازی روز و شب استفاده میکند تا به خواننده بیاموزد که ظواهر را نپذیرد و به دنبال حقیقت بگردد. همچنین، متن به انتقاد از حرص و طمع انسان و پیامدهای آن اشاره دارد.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم پیچیدهی عرفانی و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از تمثیلها و انتقادهای موجود در متن ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.
در نکوهش این جهان
اینکه اقلیم بیم و امیدست
خود یکی روزه راه خورشیدست
اینک امروز ربع مسکونست
قطرهای از هزار جیحونست
هیچ نادیده عالم معنی
معرفت را چرا کنی دعوی
تو ز طاوس پای دیدستی
نام اقلیمها شنیدستی
ز رزی دانهٔ عنب دیدی
مهرهٔ بوالعجب به شب دیدی
بازی روز و شب به انبازی
هست پیش تو همچو شب بازی
شیر گرمابه دیده از نقاش
باش تا شیر بیشه بینی باش
تو که این را چو جان نگه داری
گاه از آن عقل را بیازاری
نبود مر ترا بهی و مهی
با دلی پر ز حرص و دست تهی
برکه خندند ساکنان اثیر
کز تو با گریه ماند گوز و پنیر
گوز مر خرس حرص را بگذار
وین پنیر بدت به گربه سپار
که اگر با تو دم زند هوست
کند از جور چرخ در قفست
خود یکی روزه راه خورشیدست
اینک امروز ربع مسکونست
قطرهای از هزار جیحونست
هیچ نادیده عالم معنی
معرفت را چرا کنی دعوی
تو ز طاوس پای دیدستی
نام اقلیمها شنیدستی
ز رزی دانهٔ عنب دیدی
مهرهٔ بوالعجب به شب دیدی
بازی روز و شب به انبازی
هست پیش تو همچو شب بازی
شیر گرمابه دیده از نقاش
باش تا شیر بیشه بینی باش
تو که این را چو جان نگه داری
گاه از آن عقل را بیازاری
نبود مر ترا بهی و مهی
با دلی پر ز حرص و دست تهی
برکه خندند ساکنان اثیر
کز تو با گریه ماند گوز و پنیر
گوز مر خرس حرص را بگذار
وین پنیر بدت به گربه سپار
که اگر با تو دم زند هوست
کند از جور چرخ در قفست
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:در بقا و فنای جسم و جان گوید
گوهر بعدی:اندر طلب بهشت به سالوسی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.