هوش مصنوعی:
این متن به بررسی تفاوتهای میان عشق و علاقههای ناپایدار و مبتنی بر هوای نفس میپردازد. شاعر تأکید میکند که مهر و محبتی که از عقل سرچشمه بگیرد، پایدار است، در حالی که علاقههای ناشی از هوای نفس ناپایدار و بیوفا هستند. همچنین، متن به موضوعاتی مانند دوستی، دشمنی، و شناخت حقیقی خود و دیگران اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای خوانندگان جوان پیچیده باشد.
فصل فیالحکمة ذکرالحکمة احکم فانّها بین الکائنات حکم مثل الاحباب والاعداء کمثل الدواء والداء در دوستی و دشمنی
مردم از زیرکان دژم نشود
مهر کز عقل بود کم نشود
مهر جاهل چو مُهره گردانست
مِهر کز عقل بود مهر آنست
با هوا مهر کین چه در خوردست
که هوا گاه گرم و گه سردست
زانکه گردان و بیوفا باشد
چون هوا مهر کز هوا باشد
با هوا خود به نیک و بد میامیز
چون بیامیختی سبک بگریز
باز وقت وفا ز نیک و ز بد
نه خرد گردد و نه مهر خرد
هست با عشق حیلتی دیگر
صحبت عشق علتی دیگر
دوزخ آنجا که پرده بردارد
متقی دوست را بنگذارد
داند آن جان که نقش عینی نیست
کالاخِلاء چو لَیتَ بَینی نیست
بغض کز سنّتی بُوَد دینست
مهر کز علتی بُوَد کینست
تو و من کرد آدمی را دو
بی من و تو تو من بوی من تو
تو تویی من منم سرِ رنگست
تو چنان من چنین سرِ جنگست
با خودی هر دو دیووش باشیم
بی من و تو من و تو خوش باشیم
خوش بویم اندرین کهن گلشن
چون ز تو تو برفت و ز من من
تو و من گمرهیست زو پرهیز
در من و تو به ابلهی ماویز
تا تو خود را بوی نباشی دوست
دانکه در وضع دوست زشت و نکوست
دشمن از دوست وقت آز و نیاز
جز به سود و زیان ندانی باز
دوستان را به گاه سود و زیان
بتوان دید و آزمود توان
مهر کز عقل بود کم نشود
مهر جاهل چو مُهره گردانست
مِهر کز عقل بود مهر آنست
با هوا مهر کین چه در خوردست
که هوا گاه گرم و گه سردست
زانکه گردان و بیوفا باشد
چون هوا مهر کز هوا باشد
با هوا خود به نیک و بد میامیز
چون بیامیختی سبک بگریز
باز وقت وفا ز نیک و ز بد
نه خرد گردد و نه مهر خرد
هست با عشق حیلتی دیگر
صحبت عشق علتی دیگر
دوزخ آنجا که پرده بردارد
متقی دوست را بنگذارد
داند آن جان که نقش عینی نیست
کالاخِلاء چو لَیتَ بَینی نیست
بغض کز سنّتی بُوَد دینست
مهر کز علتی بُوَد کینست
تو و من کرد آدمی را دو
بی من و تو تو من بوی من تو
تو تویی من منم سرِ رنگست
تو چنان من چنین سرِ جنگست
با خودی هر دو دیووش باشیم
بی من و تو من و تو خوش باشیم
خوش بویم اندرین کهن گلشن
چون ز تو تو برفت و ز من من
تو و من گمرهیست زو پرهیز
در من و تو به ابلهی ماویز
تا تو خود را بوی نباشی دوست
دانکه در وضع دوست زشت و نکوست
دشمن از دوست وقت آز و نیاز
جز به سود و زیان ندانی باز
دوستان را به گاه سود و زیان
بتوان دید و آزمود توان
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:فی تسلّی قلوب الاخوة والاخوات
گوهر بعدی:حکایت در محبّت و دوستی خالص
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.