هوش مصنوعی:
در این متن، عمر از گروهی که در محراب نشستهاند سؤال میکند که چه کسانی هستند و حالشان چگونه است. آنها پاسخ میدهند که همه رفیق و برادرند و یک دل و یک زبان هستند. عمر سپس از آنها میپرسد که آیا در غیاب یکدیگر به مال هم نگاه میکنند یا از مال هم خرج میکنند. آنها پاسخ میدهند که از مال خود استفاده میکنند و از مال دیگران بیخبرند. عمر این را نشانهای از عدم صداقت در دوستی میداند و اشاره میکند که دوستان واقعی باید در مال و غم شریک باشند، نه اینکه تنها در ظاهر یکدل باشند. در پایان، متن به تفاوت دوستیهای گذشته و حال میپردازد و اشاره میکند که امروزه دوستان بیشتر به فکر خود و نان خود هستند.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و اجتماعی است که درک آن نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم عرفانی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
التمثّل فی ریا الحّب
آن شنیدی که عُمّر خطاب
دید قومی نشسته در محراب
کرد از آن قوم میر عدل سؤال
که کدامید چیستتان احوال
جمله گفتند ما رفیقانیم
همه یک راه و یک طریقانیم
یکدگر را برادران شدهایم
یک دل و جان و یک زبان شدهایم
گفت عُمّر که بیحضور دگر
کیسهٔ یکدگر کنید نظر
سیم یکدیگران به خرج کنید
یا به حکم حساب درج کنید
همه گفتند زانِ خویش خوریم
وز زر و سیم یار بیخبریم
گفت عُمّر که کار محکم نیست
وین سخن جمله را مسلم نیست
به دل آنگه برادران باشید
که زر و سیم یار برپاشید
هیچ ناید تغیّری پیدا
نبود غم جدا و کیسه جدا
نه یکی را بُودَ ز مال افواج
وان دگر کس به جبّهای محتاج
همه یکسان توانگر و درویش
به زر و سیم ناشده کم و بیش
پیش از این دوستان چنین بودند
کز غم یکدگر نیاسودند
جان یکی بودی از بُدی تن دو
حال بودی یکی و مسکن دو
این زمان دوستان نه زینسانند
همه از بیم نان هراسانند
هریکی را شده است یکتا نان
مهتر از کوه قاف در میزان
همه نان کور و حجره زادانند
ریش خود میریند و شادانند
دید قومی نشسته در محراب
کرد از آن قوم میر عدل سؤال
که کدامید چیستتان احوال
جمله گفتند ما رفیقانیم
همه یک راه و یک طریقانیم
یکدگر را برادران شدهایم
یک دل و جان و یک زبان شدهایم
گفت عُمّر که بیحضور دگر
کیسهٔ یکدگر کنید نظر
سیم یکدیگران به خرج کنید
یا به حکم حساب درج کنید
همه گفتند زانِ خویش خوریم
وز زر و سیم یار بیخبریم
گفت عُمّر که کار محکم نیست
وین سخن جمله را مسلم نیست
به دل آنگه برادران باشید
که زر و سیم یار برپاشید
هیچ ناید تغیّری پیدا
نبود غم جدا و کیسه جدا
نه یکی را بُودَ ز مال افواج
وان دگر کس به جبّهای محتاج
همه یکسان توانگر و درویش
به زر و سیم ناشده کم و بیش
پیش از این دوستان چنین بودند
کز غم یکدگر نیاسودند
جان یکی بودی از بُدی تن دو
حال بودی یکی و مسکن دو
این زمان دوستان نه زینسانند
همه از بیم نان هراسانند
هریکی را شده است یکتا نان
مهتر از کوه قاف در میزان
همه نان کور و حجره زادانند
ریش خود میریند و شادانند
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت در محبّت و دوستی خالص
گوهر بعدی:فی ذکر رفقاء السّوء
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.