هوش مصنوعی:
این متن یک شعر ستایشآمیز است که در آن شاعر به مدح و ستایش بزرگان، خواجگان، قضات و به ویژه ملک شاه و دستور او میپردازد. او از نعمتهای بیشمار و برکتهای الهی در ممالک تحت حکومت شاه سخن میگوید و آرزو میکند که این نعمتها پایدار بماند. همچنین، شاعر از غزنین و لوهور به عنوان مکانهایی پربرکت یاد میکند و از خدا میخواهد که این برکتها را حفظ کند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم پیچیدهی ادبی و تاریخی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به دانش پایهای از ادبیات کلاسیک فارسی و بافت تاریخی آن دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات قدیمی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم باشد.
اندر مدح وزراء و صدور و قضاة گوید
ای سنایی چو یافتی امکان
بنمای اندرین سخن برهان
چون شدی فارغ از مدایح شاه
به سوی مدح خواجه آر پناه
خواجهٔ خواجگان و جماعت دیوان
سروران و گزیدگان زمان
بعد از آن مهتران و جمع قضاة
شکرشان برتر از صیام و صلاة
سرفرازان مُلکت ایران
نامداران خسرو توران
خسرو شرق را به هر کاری
روز و شب نونهاده بازاری
خرّم از رایشان جهان یکسر
عیب پنهان و آشکار هنر
چاکر ملک شاه شد مینو
که نبیند کسی در او آهو
گر ببینی تو ملکت غزنین
باز نشناسی از بهشت برین
چون بُوَد شاه را نکو کردار
مملکت را فزون شود مقدار
شاه و دستور هردو نیکورای
هرچه بایست جمله داد خدای
شکر این نعمت بیاندازه
که شد اندر ممالکش تازه
که تواند گزارد برگو هین
گشت جنّت حوالی غزنین
ای بزرگان غزنی و لوهور
چشم بد زین زمانه بادا دور
یافتید آنچه بود حاجتتان
گشت پذرفته آن عبادتتان
شهجوان و جهان جوان و زمان
در امان همچو روضههای جنان
چون بود کردگار بخشنده
بدهد هرچه خواست زو بنده
کام دلها میسّر است اکنون
باد یارب از آنچه هست فزون
یارب این فضلهات بر بنده
دار تا روز حشر پاینده
بنمای اندرین سخن برهان
چون شدی فارغ از مدایح شاه
به سوی مدح خواجه آر پناه
خواجهٔ خواجگان و جماعت دیوان
سروران و گزیدگان زمان
بعد از آن مهتران و جمع قضاة
شکرشان برتر از صیام و صلاة
سرفرازان مُلکت ایران
نامداران خسرو توران
خسرو شرق را به هر کاری
روز و شب نونهاده بازاری
خرّم از رایشان جهان یکسر
عیب پنهان و آشکار هنر
چاکر ملک شاه شد مینو
که نبیند کسی در او آهو
گر ببینی تو ملکت غزنین
باز نشناسی از بهشت برین
چون بُوَد شاه را نکو کردار
مملکت را فزون شود مقدار
شاه و دستور هردو نیکورای
هرچه بایست جمله داد خدای
شکر این نعمت بیاندازه
که شد اندر ممالکش تازه
که تواند گزارد برگو هین
گشت جنّت حوالی غزنین
ای بزرگان غزنی و لوهور
چشم بد زین زمانه بادا دور
یافتید آنچه بود حاجتتان
گشت پذرفته آن عبادتتان
شهجوان و جهان جوان و زمان
در امان همچو روضههای جنان
چون بود کردگار بخشنده
بدهد هرچه خواست زو بنده
کام دلها میسّر است اکنون
باد یارب از آنچه هست فزون
یارب این فضلهات بر بنده
دار تا روز حشر پاینده
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:فی وصفالحال و تمام مدایح السلطان والوزراء والقضاة
گوهر بعدی:اندر مدح صدرالامام تاجالوزراء ابیمحمدبن الحسنبن منصور گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.