هوش مصنوعی: گلی زودرس در کنار رودخانه شکفته و تنهاست. دهقان سالخورده افسوس می‌خورد که گل در زمان نامناسبی شکفته و کسی از زیبایی آن بهره‌ای نمی‌برد. گل در پاسخ می‌گوید که ارزشش کم نمی‌شود اگر کسی آن را نشناسد یا به موقع نیاید. متن با این پرسش پایان می‌یابد که کسی که قدر وقت را نشناسد، چه حقی از زیبایی و لطافت را می‌تواند طلب کند؟
رده سنی: 12+ متن دارای مفاهیم فلسفی و انتزاعی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادها ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

گل زودرس

آن گل زودرس چو چشم گشود
به لب رودخانه تنها بود

گفت دهقان سالخورده که:
حیف که چنین یکه بر شکفتی زود

لب گشادی کنون بدین هنگام
که ز تو خاطری نیابد سود

گل زیبای من ولی مشکن
کور نشناسد از سفید کبود

نشود کم ز من بدو گل گفت
نه به بی موقع آمدم پی جود

کم شود از کسی که خفت و به راه
دیر جنبید و رخ به من ننمود
آن که نشناخت قدر وقت درست
زیرا این طاس لاجورد چه جست ؟
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مفسده ی گل
گوهر بعدی:بهار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.