۶۴۰ بار خوانده شده

تا صبح دمان

تا صبح دمان، در این شب گرم
افروخنه ام چراغ، زیراک
می خواهم بر کشم به جا تر
دیواری در سرای کوران.
بر ساخته ام، نهاده کوری
انگشت که عیب هاست با آن
دارد به عتاب کور دیگر
پرسش که چراست این، چرا آن.
وین گونه به خشت می نهم خشت
در خانه کور دیدگانی
تا از تف آفتاب فردا
بنشانمشان به سایبانان.
افروخته ام چراغ از این رو
تا صبح دمان، در این شب گرم
می خواهم بر کشم به جا تر
دیواری در سرای کوران.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:چراغ
گوهر بعدی:هنوز از شب...
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.