هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس تنهایی، ناامیدی و درخواست کمک سخن می‌گوید. او با تصویر قایق نشسته بر خشکی، وضعیت خود را توصیف می‌کند که در عذاب و التهاب شدید به سر می‌برد و از رفیقان طلب کمک می‌کند، اما با پوزخند و بی‌اعتنایی آن‌ها مواجه می‌شود. شاعر از بیم و هراس مرگ، هستی و نیستی می‌گوید و با وجود شکسته شدن فریادش، همچنان برای نجات خود و دیگران فریاد می‌زند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی مانند مرگ، هستی و نیستی است که درک آن‌ها برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، فضای سنگین و ناامیدانه‌ی شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر مناسب نباشد.

قایق

من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی

با قایقم نشسته به خشکی
فریاد می زنم:
« وامانده در عذابم انداخته است
در راه پر مخافت این ساحل خراب
و فاصله است آب
امدادی ای رفیقان با من.»
گل کرده است پوزخندشان اما
بر من،
بر قایقم که نه موزون
بر حرفهایم در چه ره و رسم
بر التهابم از حد بیرون.

در التهابم از حد بیرون
فریاد بر می آید از من:
« در وقت مرگ که با مرگ
جز بیم نیستیّ وخطر نیست،
هزّالی و جلافت و غوغای هست و نیست
سهو است و جز به پاس ضرر نیست.»
با سهوشان
من سهو می خرم
از حرفهای کامشکن شان
من درد می برم
خون از درون دردم سرریز می کند!
من آب را چگونه کنم خشک؟
فریاد می زنم.
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست:
یک دست بی صداست
من، دست من کمک ز دست شما می کند طلب.

فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می زنم.
فریاد می زنم!

1331
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت
گوهر بعدی:آهنگر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.