هوش مصنوعی: متن شعری است که از شخصیتی به نام نازلی سخن می‌گوید که در برابر سختی‌ها و مرگ سکوت می‌کند و سپس مانند ستاره و بنفشه، نمادی از امید و مقاومت می‌شود و در نهایت با پیامی از پایان زمستان (نماد سختی) می‌رود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و نمادین درباره مرگ، مقاومت و امید است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به زندان و شرایط سخت ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

مرگ نازلی

«ــ نازلی! بهار خنده زد و ارغوان شکفت.
در خانه، زیرِ پنجره گُل داد یاسِ پیر.
دست از گمان بدار!
با مرگِ نحس پنجه میفکن!
بودن به از نبودشدن، خاصه در بهار...»

نازلی سخن نگفت
سرافراز
دندانِ خشم بر جگرِ خسته بست و رفت...



«ــ نازلی! سخن بگو!
مرغِ سکوت، جوجه‌ی مرگی فجیع را
در آشیان به بیضه نشسته‌ست!»

نازلی سخن نگفت؛
چو خورشید
از تیرگی برآمد و در خون نشست و رفت...



نازلی سخن نگفت
نازلی ستاره بود
یک دَم درین ظلام درخشید و جَست و رفت...

نازلی سخن نگفت
نازلی بنفشه بود
گُل داد و
مژده داد: «زمستان شکست!»
و
رفت...

زندان قصر ۱۳۳۳

این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:خفاش شب
گوهر بعدی:نمی‌رقصانمت چون دودی آبی‌رنگ...
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.