هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند هستی، زندگی، ظلمت، ناامیدی، و تاریخ می‌پردازد. در بخش اول، هستی به‌صورت غریبانه و موج‌وار توصیف می‌شود و به مفاهیمی مانند ناموس و قانون اشاره دارد. در بخش دوم، زندگی به‌عنوان خاموشی و نشخوار ظلمت‌ها تصویر می‌شود، با اشاره به محکومان و رنج‌های تاریخی. در بخش پایانی، چشمان پدری که اشک را نشناخته و فرزندانی که در انتظار سرودی از آسمان نشسته‌اند، به ترانه‌ای بی‌گفتار و تاریخِ فاجعه‌بار ختم می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا سنگین باشد. همچنین، اشاره به موضوعاتی مانند ظلمت، ناامیدی، و فاجعه‌های تاریخی نیاز به درک و بلوغ فکری بیشتری دارد.

پدران و فرزندان

هستی
بر سطح می‌گذشت
غریبانه
موج‌وار
دادش در جیب و
بی‌دادش بر کف
که ناموس و قانون است این.



زندگی
خاموشی و نشخوار بود و
گورزادِ ظلمت‌ها بودن
(اگر سرِ آن نداشتی
که به آتشِ قرابینه
روشن شوی!)
که درک
در آن کتابتِ تصویری
دو چشم بود
به کهنه‌پاره‌یی بربسته
(که محکومان را
از دیرباز
چنین بر دار کرده‌اند).



چشمانِ پدرم
اشک را نشناختند
چرا که جهان را هرگز
با تصورِ آفتاب
تصویر نکرده بود.
می‌گفت «عاری» و
خود نمی‌دانست.
فرزندان گفتند «نع!»
دیری به انتظار نشستند
از آسمان سرودی برنیامد ــ
قلاده‌هاشان
بی‌گفتار
ترانه‌یی آغاز کرد

و تاریخ
توالی فاجعه شد.

۱۳۴۹

این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سرود برای مردِ روشن که به سایه رفت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.