هوش مصنوعی: متن به دو بخش اصلی تقسیم می‌شود. در بخش اول، توصیفی شاعرانه و نمادین از یک صحنهٔ تاریک و مرموز ارائه می‌شود که در آن سکوت و ظلمت غالب است و حضور یک سوارکار ناشناس با اسب و سگ‌هایش حس می‌شود. در بخش دوم، گفت‌وگویی بین راوی و مادرش دربارهٔ مرگ و اندوه مطرح می‌شود که در آن مادر از نفرت مرگ از وظیفهٔ شرم‌آورش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق و نمادین مانند مرگ، اندوه و سکوت مرموز است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، زبان شاعرانه و انتزاعی متن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

در شب

فردا تمام را سخن از او بود. ــ
گفتند:
«ــ بر زمینه‌ی تاریکِ آسمان
تنها
سیاهی شنلش نقش بسته است،
و تا زمانِ درازی
جز جِنْگ جِنْگِ لُختِ رکابش بر آهنِ سَگَکِ تَنگِ اسب
و تیک و تاکِ رو به افولِ سُمَش به سنگ
نشنیده گوشِ شبْ‌بیداران
آوازی.»

تنها، یکی دو تنی گفتند:
«ــ از هیبتِ سکوتِ به‌ناهنگام در شگفت،
از پشتِ قابِ پنجره در کوچه دیده‌یم،
انبوهِ ظلمتی متفکر را
که می‌گذشته است
و اسبِ خسته‌یی را از دنبال
می‌کشیده است
و سگ‌ها
احساسِ رازناکِ حضوری غریب را
تا دیرگاه در شبِ پاییزی
لاییده‌اند؛
زیرا چنان سکوتِ شگرفی با او بر دشت نقش بسته‌ست
کآوازِ رویِشِ نگرانِ جوانه‌ها بر توسه‌های آن سویِ تالاب
چون غریو
در گوش‌ها نشسته‌ست!»



یادش به خیر مادرم!
از پیش
در جهد بود دایم، تا پایه‌کَن کند
دیوارِ اندُهی که، یقین داشت
در دلم
مرگش به جای خالی‌اش احداث می‌کند. ــ

خندید و
آنچنان که تو گفتی من نیستم مخاطبِ او
گفت:
«ــ می‌دانی؟
این جور وقت‌هاست
که مرگ، زلّه، در نهایتِ نفرت
از پوچیِ وظیفه‌ی شرم‌آورش
ملال
احساس می‌کند!»

بهمنِ ۱۳۵۳
بازسروده در ۱۳ خردادِ ۱۳۷۴

این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شبانه
گوهر بعدی:گفتی که باد مرده‌ست ...
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.