هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از غربت، اندوه و دلتنگی برای وطن سخن میگوید. او در محیطی سرد و تاریک به سر میبرد و اشتیاقی همراه با یأس را تجربه میکند. یادآوری خاطرات دیار و رنجهای دوری، همچون تلخی دوزخ در رگهایش جریان دارد. این شعر در دیماه 1357 در لندن سروده شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و روانشناختی مانند غربت، یأس و اندوه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده مانند «بادام بیمغزی» و «تلخای دوزخ» برای مخاطبان کمسنوسال ممکن است نامفهوم باشد.
هجرانی
غم
اینجا نه
که آنجاست
دل
امّا
در سرمای این سیاهخانه میتپد.
در این غُربتِ ناشاد
یأسیست اشتیاق
که در فراسوهای طاقت میگذرد.
بادامِ بیمغزی میشکنیم
یادِ دیاران را
و تلخای دوزخ
در هر رگِمان میگذرد.
دیِ ۱۳۵۷
لندن
اینجا نه
که آنجاست
دل
امّا
در سرمای این سیاهخانه میتپد.
در این غُربتِ ناشاد
یأسیست اشتیاق
که در فراسوهای طاقت میگذرد.
بادامِ بیمغزی میشکنیم
یادِ دیاران را
و تلخای دوزخ
در هر رگِمان میگذرد.
دیِ ۱۳۵۷
لندن
۴۷۶۹
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:هجرانی
گوهر بعدی:ترانهی کوچک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.