۲۰۲۷ بار خوانده شده

نمي‌توانم زيبا نباشم

نمی‌توانم زیبا نباشم
عشوه‌یی نباشم در تجلیِ جاودانه.

چنان زیبایم من
که گذرگاهم را بهاری نابه‌خویش آذین می‌کند:
در جهانِ پیرامنم
هرگز
خون
عُریانی‌ جان نیست
و کبک را
هراسناکیِ‌ سُرب
از خرام
باز
نمی‌دارد.

چنان زیبایم من
که الله‌اکبر
وصفی‌ست ناگزیر
که از من می‌کنی.
زهری بی‌پادزهرم در معرضِ تو.
جهان اگر زیباست
مجیزِ حضورِ مرا می‌گوید. ــ

ابلهامردا
عدوی تو نیستم من
انکارِ تواَم.

۱۳۶۲

اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:جهان را که آفريد
گوهر بعدی:نمی‌خواستم...
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.