هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بیداری سحرگاهی خود با صدای زحمت و جنون می‌گوید. او به عادت همیشه به سمت چاشت (صبحانه) که شامل بیاتِ وَهن و مغزِ خر است، دست دراز می‌کند. تمام روز را با پکر و مشغول هضم این چاشت سپری می‌کند و شب هنگام، با فکری روشن اما حسودی کور، لمس چوب را تجربه می‌کند.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق و انتزاعی مانند جنون، وَهن، و حسودی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین استفاده از واژه‌های نمادین و پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

سحر به بانگِ زحمت و جنون

سحر به بانگِ زحمت و جنون
ز خوابِ ناز چشم باز می‌کنم.
کنارِ تخت چاشت حاضر است
ــ بیاتِ وَهن و مغزِ خر ــ
به عادتِ همیشه دست سوی آن دراز می‌کنم.

تمامِ روز را پکر
به کارِ هضمِ چاشتی چنین غروب می‌کنم،
شب از شگفتِ این‌که فکر
باز
روشن است
به کورچشمی‌ حسود لمسِ چوب می‌کنم.

۱۳۶۰

این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:انديشيدن...
گوهر بعدی:جخ امروز از مادر نزاده‌ام...
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.