هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تنهایی، ترس و دشمنی با خود سخن می‌گوید. او از زیستن نفرت دارد و به دنبال رهایی از خود است. در ادامه، حضور یک زن آرامش‌بخش، ترس او را از بین می‌برد و آنها با هم به صلح می‌رسند. طبیعت (آبی بلند، نی‌زار، برگ‌ها) به عنوان نمادهایی از احساسات شاعر حضور پررنگی دارند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی، نفرت از زندگی و ناامیدی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی تصاویر شعری مانند 'خنجر برگ‌ها' یا 'نفرین به زیست' می‌توانند برای کودکان و نوجوانان نامناسب باشند.

خوابی در هیاهو

آبی بلند را می اندیشم ، و هیاهوی سبز پایین را.
ترسان از سایه خویش ، به نی زار آمده ام.
تهی بالا را می ترساند ، و خنجر برگ ها به روان فرو می رود.
دشمنی کو ، تا مرا از من برکند ؟
نفرین به زیست : تپش کور !
دچار بودن گشتم ، و شبیخونی بود. نفرین !
هستی مرا برچین ، ای ندانم چه خدایی موهوم!
نیزه من ، مرمر بس تن را شکافت
و چه سود ، که این غم را نتواند سینه درید.
نفرین به زیست : دلهره شیرین !
نیزه ام - یار بیراهه های خطر - را تن می شکنم.
صدای شکست ، در تهی حادثه می پیچد . نی ها بهم می ساید.
ترنم سبز می شکافد:
نگاه زنی ، چون خوابی گوارا، به چشمانم می نشیند.
ترس بی سلاح مرا از پا می فکند.
من - نیزه دار کهن - آتش می شوم.
او - دشمن زیبا- شبنم نوازش می افشاند.
دستم را می گیرد
و ما - دو مردم روزگاران کهن- می گذریم.
به نی ها تن می ساییم، و به لالایی سبزشان ، گهواره روان را نوسان می دهیم.
آبی بلند ، خلوت ما را می آراید.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:تارا
گوهر بعدی:در سفر آن سوها
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.