هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از حالات روحی خود در شب تردید و فراموشی سخن میگوید. او از جدایی از هوشیاری و غرق شدن در فراموشی مینالد و احساس میکند که وجودش با نور و سایهها آمیخته شده است. تصاویری مانند موج، آب، سایه و باد به کار رفتهاند تا حس گمگشتگی و ناپایداری را انتقال دهند. در پایان، شاعر به رهاشدن از خاطرات و ناشناخته ماندن سرگذشت خود اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، همراه با تصاویر انتزاعی و احساسات پیچیده، برای درک و تجربه نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. نوجوانان در این سن معمولاً توانایی بیشتری برای تحلیل چنین مضامینی دارند.
روزنهای به رنگ
در شب تردید من ، برگ نگاه !
می روی با موج خاموشی کجا؟
ریشه ام از هوشیاری خورده آب:
من کجا، خاک فراموشی کجا.
دور بود از سبزه زار رنگ ها
زورق بستر فراز موج خواب.
پرتویی آیینه را لبریز کرد:
طرح من آلوده شد با آفتاب.
اندهی خم شد فراز شط نور:
چشم من در آب می بیند مرا.
سایه ترسی به ره لغزید و رفت.
جویباری خواب می بیند مرا.
در نسیم لغزشی رفتم به راه،
راه، نقش پای من از یاد برد.
سرگذشت من به لب ها ره نیافت:
ریگ باد آورده ای را باد برد.
می روی با موج خاموشی کجا؟
ریشه ام از هوشیاری خورده آب:
من کجا، خاک فراموشی کجا.
دور بود از سبزه زار رنگ ها
زورق بستر فراز موج خواب.
پرتویی آیینه را لبریز کرد:
طرح من آلوده شد با آفتاب.
اندهی خم شد فراز شط نور:
چشم من در آب می بیند مرا.
سایه ترسی به ره لغزید و رفت.
جویباری خواب می بیند مرا.
در نسیم لغزشی رفتم به راه،
راه، نقش پای من از یاد برد.
سرگذشت من به لب ها ره نیافت:
ریگ باد آورده ای را باد برد.
۲۱۲۸
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:راه واره
گوهر بعدی:سایبان آرامش ما، ماییم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.