هوش مصنوعی: راوی به زنی در دم درگاه نزدیک می‌شود و با نگاه به او، جهان اطرافش دگرگون می‌شود. سایه به آفتاب تبدیل می‌شود و حرف‌ها به پر و شور و اشراق. او به مکان‌های کودکی و اشتباهات شاد بازمی‌گردد و حضور درخت گلابی و آب‌های مصور را تجربه می‌کند. پس از احساس حیرت و گرفتن دل، به سمت میز و خوراکی‌های ساده می‌رود. در پایان، زن را دوباره می‌بیند که این بار با زخم‌های قدیمی و صدایی آزاردهنده ظاهر شده است.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است و استفاده از استعاره‌های پیچیده و توصیف حالات درونی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به ودکا و زخم‌های عاطفی محتوایی بزرگسالانه دارد.

نزدیک دورها

زن دم درگاه بود
با بدنی از همیشه.
رفتم نزدیک:
چشم ، مفصل شد.
حرف بدل شد به پر، به شور، به اشراق.
سایه بدل شد به آفتاب.
رفتم قدری در آفتاب بگردم.
دور شدم در اشاره های خوشایند:
رفتم تا وعده گاه کودکی و شن ،
تا وسط اشتباه های مفرح،
تا همه چیزهای محض.
رفتم نزدیک آب های مصور،
پای درخت شکوفه دار گلابی
با تنه ای از حضور.
نبض می آمیخت با حقایق مرطوب.
حیرت من با درخت قاتی می شد.
دیدم در چند متری ملکوتم.
دیدم قدری گرفته ام.
انسان وقتی دلش گرفت
از پی تدبیر می رود.
من هم رفتم.
رفتم تا میز،
تا مزه ماست، تا طراوت سبزی .
آنجا نان بود و استکان و تجرع:
حنجره می سوخت در صراحت ودکا.
باز که گشتم،
زن دم درگاه بود
با بدنی از همیشه ها جراحت.
حنجره جوی آب را
قوطی کنسرو خالی
زخمی می کرد.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:متن قدیم شب
گوهر بعدی:هم سطر، هم سپید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.