هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از حالتی از خستگی، افسردگی و دلشکستگی سخن میگوید. او تصمیم گرفته است از شهر و معشوق خود دور شود تا دل دیوانه و شوریدهاش را از گناه و عشق پاک کند. او امیدهای واهی را کنار گذاشته و با درد فراق و ناکامی روبهرو شده است. در نهایت، با لبخندی بر لب اما دلی خونین، سفر خود را آغاز میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی مانند دلشکستگی، ناامیدی و فراق است که درک آنها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند گناه، عشق تباهشده و امیدهای محال ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
وداع
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانهٔ خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانهٔ خویش
می برم تا که در آن نقطهٔ دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکهٔ عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه
می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ، ای جلوهٔ امید محال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
ناله می لرزد ، می رقصد اشک
آه ، بگذار که بگریزم من
از تو ، ای چشمهٔ جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من
به خدا غنچهٔ شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعلهٔ آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست
می روم ، خنده به لب ، خونین دل
می روم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل
سوی منزلگه ویرانهٔ خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانهٔ خویش
می برم تا که در آن نقطهٔ دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکهٔ عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه
می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ، ای جلوهٔ امید محال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال
ناله می لرزد ، می رقصد اشک
آه ، بگذار که بگریزم من
از تو ، ای چشمهٔ جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من
به خدا غنچهٔ شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعلهٔ آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید
عاقبت بند سفر پایم بست
می روم ، خنده به لب ، خونین دل
می روم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:پاییز
گوهر بعدی:افسانهٔ تلخ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.