هوش مصنوعی: شعر درباره مادری است که از دیو شب می‌ترسد و تلاش می‌کند از پسر کوچکش محافظت کند. دیو شب به عنوان موجودی ترسناک و شرور توصیف می‌شود که قصد دارد کودک را برباید. مادر با وجود ترس و نگرانی، سعی می‌کند از فرزندش دفاع کند، اما در نهایت دیو شب او را سرزنش می‌کند و به گناه آلوده می‌خواند. شعر با ناله‌های مادر و درد عمیق او پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل توصیفات ترسناک و مضامین عمیق عاطفی مانند ترس از دست دادن، گناه و اضطراب است که ممکن است برای کودکان یا نوجوانان کم‌سال نامناسب باشد. همچنین، استفاده از نمادها و مفاهیم پیچیده‌تر مانند دیو شب و گناه نیاز به درک بالاتری دارد.

دیو ِشب

لای لای ، ای پسر کوچک من
دیده بربند ، که شب آمده است

دیده بر بند ، که این دیو سیاه
خون به کف ، خنده به لب آمده است




سر به دامان من خسته گذار
گوش کن بانگ قدمهایش را

کمر ناروَن پیر شکست
تا که بگذاشت بر آن پایش را




آه ، بگذار که بر پنجره ها
پرده ها را بکشم سرتاسر

با دو صد چشم پر از آتش و خون
می کشد دم به دم از پنجره سر




از شرار نفسش بود که سوخت
مرد چوپان به دل دشت خموش

وای ، آرام که این زنگی مست
پشت در داده به آوای تو گوش




یادم آید که چو طفلی شیطان
مادر خستهٔ خود را آزرد

دیو شب از دل تاریکی ها
بی خبر آمد و طفلک را برد




شیشهٔ پنجره ها می لرزد
تا که او نعره زنان می آید

بانگ سر داده که کو آن کودک
گوش کن ، پنجه به در می ساید




نه ،برو ، دور شو ای بد سیرت
دور شو از رخ تو بیزارم

کی توانی برباییش از من
تا که من در بر ِاو بیدارم




ناگهان خامُشی خانه شکست
دیو شب بانگ بر آورد که آه

بس کن ای زن که نترسم از تو
دامنت رنگ گناهست ، گناه




دیوم اما تو زمن دیوتری
مادر و دامن ننگ آلوده !

آه بردار سرش از دامن
طفلک پاک کجا آسوده ؟




بانگ می میرد و در آتش درد
می گدازد دل چون آهن من

می کنم ناله که کامی ، کامی
وای ، بردار سر از دامن من
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:انتقام
گوهر بعدی:عصیان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.