هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و دل‌شکستگی خود می‌گوید. او به مردی عشق ورزید و وفادار بود، اما او پشت پا زد و امیدش را ناامید کرد. شاعر با وجود بخشیدن همه چیز به معشوق، از بخشیدن دل خود پشیمان است. او از درد فراق، خیانت و غم‌های ناشی از آن می‌نالد، اما در عین حال هنوز امید و اشتیاقی در نگاهش وجود دارد. شاعر در نهایت اظهار می‌کند که دیگر آرزوی عشق ندارد و به دنبال دل آزاد و شاد است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل موضوعات عمیق عاطفی مانند دل‌شکستگی، خیانت و غم است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. درک کامل این احساسات نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

گمگشته

من به مردی وفا نمودم و او
پشت پا زد به عشق و امیدم

هر چه دادم به او حلالش باد
غیر از آن دل که مفت بخشیدم




دل من کودکی سبکسر بود
خود ندانم چگونه رامش کرد

او که می گفت دوستت دارم
پس چرا زهر غم به جامش کرد




اگر از شهد آتشین لبِ من
جرعه ای نوش کرد و شد سرمست

حسرتم نیست ز آنکه این لب را
بوسه های نداده بسیار است




باز هم در نگاه خاموشم
قصه های نگفته ای دارم

باز هم چون به تن کنم جامه
فتنه های نهفته ای دارم




بازهم می توان به گیسویم
چنگی از روی عشق و مستی زد

باز هم می توان در آغوشم
پشت پا بر جهان هستی زد




باز هم می دود به دنبالم
دیدگانی پر از امید و نیاز

باز هم با هزار خواهش گنگ
می دهندم به سوی خویش آواز




باز هم دارم آنچه را که شبی
ریختم چون شراب در کامش

دارم آن سینه را که او می گفت
تکیه گاهیست بهر آلامش




ز آنچه دادم به او مرا غم نیست
حسرت و اضطراب و ماتم نیست

غیر از آن دل که پر نشد جایش
بخدا چیز دیگرم کم نیست




کو دلم کو دلی که برد و نداد
غارتم کرده ، داد می خواهم

دل خونین ، مرا چه کار آید
دلی آزاد و شاد می خواهم




دگرم آرزوی عشقی نیست
بی دلان را چه آرزو باشد

دل اگر بود باز می نالید
که هنوزم نظر به او باشد




او که از من برید و ترکم کرد
پس چرا پس نداد آن دل را

وای بر من که مفت بخشیدم
دل آشفته حال غافل را
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:دیدار ِ تلخ
گوهر بعدی:از یاد رفته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.