هوش مصنوعی:
دخترکی تنها و رویایی در نیمهشب، افسانهای میخواند درباره شهزادهای مغرور که روزی از راه دور میرسد. شهزاده با شکوه و جلال خاصی از شهر عبور میکند و توجه همه را به خود جلب میکند. دختران شهر امیدوارند که او آنها را انتخاب کند، اما شهزاده فقط به سوی معشوقهاش میرود. در نهایت، دخترک رویایی خود را مییابد و با شهزاده به سوی قصر پرنور میروند، در حالی که مردم شهر با حیرت به آنها نگاه میکنند.
رده سنی:
12+
متن دارای مضامین عاشقانه و رویایی است که برای نوجوانان و بزرگسالان جذاب است. همچنین، زبان و ساختار آن به گونهای است که برای خوانندگان با سطح درک متوسط به بالا مناسب میباشد.
رویا
با امیدی گرم و شادی بخش
با نگاهی مست و رویایی
دخترک افسانه می خواند
نیمه شب در کنج تنهایی :
***
بی گمان روزی ز راهی دور
می رسد شهزاده ای مغرور
می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر
ضربهٔ سُمّ ستور باد پیمایش
می درخشد شعلهٔ خورشید
بر فراز تاج زیبایش .
تار و پود جامه اش از زر
سینه اش پنهان به زیر رشته هایی از دُر و گوهر
می کشاند هر زمان همراه خود سویی
باد ... پرهای کلاهش را
یا بر آن پیشانی روشن
حلقهٔ موی سیاهش را
***
مردمان در گوش هم آهسته می گویند
( آه ... او با این غرور و شوکت و نیرو )
( در جهان یکتاست )
( بی گمان شهزاده ای والاست )
***
دختران سر می کشند از پشت روزنها
گونه ها شان آتشین از شرم این دیدار
سینه ها لرزان و پر غوغا
در تپش از شوق یک پندار
( شاید او خواهان من باشد . )
***
لیک گویی دیدهٔ شهزادهٔ زیبا
دیدهٔ مشتاق آنان را نمی بیند
او از این گلزار عطر آگین
برگ سبزی هم نمی چیند
همچنان آرام و بی تشویش
می رود شادان به راه خویش
می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر
ضربهٔ سم سُتور باد پیمایش
مقصد او ... خانهٔ دلدار زیبایش
***
مردمان از یکدیگر آهسته می پرسند
( کیست پس این دختر خوشبخت ؟ )
***
ناگهان در خانه می پیچد صدای در
سوی در گویی ز شادی می گشایم پر
اوست ... آری ... اوست
( آه ، ای شهزاده ، ای محبوب رویایی
نیمه شبها خواب می دیدم که می آیی . )
زیر لب چون کودکی آهسته می خندد
با نگاهی گرم و شوق آلود
بر نگاهم راه می بندد
( ای دو چشمانت رهی روشن به سوی شهر زیبایی
ای نگاهت باده ای در جام مینایی
آه ، بشتاب ای لبت همرنگ خون لالهٔ خوشرنگ صحرایی
ره ، بسی دور است
لیک در پایان این ره ... قصر پر نور است . )
***
می نهم پا بر رکاب مرکبش خاموش
می خزم در سایهٔ آن سینه و آغوش
می شوم مدهوش .
بازهم آرام و بی تشویش
می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر
ضربهٔ سم ستور باد پیمایش
می درخشد شعلهٔ خورشید
بر فراز تاج زیبایش .
***
می کشم همراه او زین شهر غمگین رخت .
مردمان با دیدهٔ حیران
زیر لب آهسته میگویند
( دختر خوشبخت !... )
با نگاهی مست و رویایی
دخترک افسانه می خواند
نیمه شب در کنج تنهایی :
***
بی گمان روزی ز راهی دور
می رسد شهزاده ای مغرور
می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر
ضربهٔ سُمّ ستور باد پیمایش
می درخشد شعلهٔ خورشید
بر فراز تاج زیبایش .
تار و پود جامه اش از زر
سینه اش پنهان به زیر رشته هایی از دُر و گوهر
می کشاند هر زمان همراه خود سویی
باد ... پرهای کلاهش را
یا بر آن پیشانی روشن
حلقهٔ موی سیاهش را
***
مردمان در گوش هم آهسته می گویند
( آه ... او با این غرور و شوکت و نیرو )
( در جهان یکتاست )
( بی گمان شهزاده ای والاست )
***
دختران سر می کشند از پشت روزنها
گونه ها شان آتشین از شرم این دیدار
سینه ها لرزان و پر غوغا
در تپش از شوق یک پندار
( شاید او خواهان من باشد . )
***
لیک گویی دیدهٔ شهزادهٔ زیبا
دیدهٔ مشتاق آنان را نمی بیند
او از این گلزار عطر آگین
برگ سبزی هم نمی چیند
همچنان آرام و بی تشویش
می رود شادان به راه خویش
می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر
ضربهٔ سم سُتور باد پیمایش
مقصد او ... خانهٔ دلدار زیبایش
***
مردمان از یکدیگر آهسته می پرسند
( کیست پس این دختر خوشبخت ؟ )
***
ناگهان در خانه می پیچد صدای در
سوی در گویی ز شادی می گشایم پر
اوست ... آری ... اوست
( آه ، ای شهزاده ، ای محبوب رویایی
نیمه شبها خواب می دیدم که می آیی . )
زیر لب چون کودکی آهسته می خندد
با نگاهی گرم و شوق آلود
بر نگاهم راه می بندد
( ای دو چشمانت رهی روشن به سوی شهر زیبایی
ای نگاهت باده ای در جام مینایی
آه ، بشتاب ای لبت همرنگ خون لالهٔ خوشرنگ صحرایی
ره ، بسی دور است
لیک در پایان این ره ... قصر پر نور است . )
***
می نهم پا بر رکاب مرکبش خاموش
می خزم در سایهٔ آن سینه و آغوش
می شوم مدهوش .
بازهم آرام و بی تشویش
می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر
ضربهٔ سم ستور باد پیمایش
می درخشد شعلهٔ خورشید
بر فراز تاج زیبایش .
***
می کشم همراه او زین شهر غمگین رخت .
مردمان با دیدهٔ حیران
زیر لب آهسته میگویند
( دختر خوشبخت !... )
۲۱۵۵
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گناه
گوهر بعدی:نغمهٔ درد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.