هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زندگی و عشق به آن اعتراف می‌کند، با وجود پوچی‌هایی که در آن می‌بیند. او از زیبایی‌های زندگی مانند طبیعت، ستاره‌ها، ابرها و روزهای بارانی سخن می‌گوید و از گذشته‌ای که با خشم به زندگی نگاه می‌کرد اظهار پشیمانی می‌کند. شاعر زندگی را آینه‌ای می‌داند که بازتاب‌دهنده‌ی وجود اوست و عشقش به زندگی را با تمام وجود احساس می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی درباره‌ی زندگی و مرگ، همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. این شعر نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری برای درک کامل احساسات و اندیشه‌های شاعر دارد.

زندگی

آه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم

نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه بر آنم که از تو بگریزم




همه ذرات جسم خاکی من
از تو ، ای شعر ِ گرم در سوزند

آسمانهای صاف را مانند
که لبالب ز بادهٔ روزند




با هزاران جوانه می خواند
بوتهٔ نسترن سرود تو را

هر نسیمی که می وزد در باغ
می رساند به او درود تو را




من تو را در تو جستجو کردم
نه در آن خوابهای رویایی

در دو دست تو سخت کاویدم
پر شدم ، پر شدم ز زیبایی




پر شدم از ترانه های سیاه
پر شدم از ترانه های سپید

از هزاران شراره های نیاز
از هزاران جرقه های امید




حیف از آن روزها که من با خشم
به تو چون دشمنی نظر کردم

پوچ پنداشتم فریب تو را
ز تو ماندم ، تو را هدر کردم




غافل از آنکه تو به جایی و من
همچو آبی روان که در گذرم

گمشده در غبار شوم زوال
ره تاریک مرگ می سپرم




آه ، ای زندگی من آینه ام
از تو چشمم پر از نگاه شود

ورنه گر مرگ بنگرد در من
روی آیینه ام سیاه شود




عاشقم ، عاشق ستارهٔ صبح
عاشق ابرهای سرگردان

عاشق روزهای بارانی
عاشق هر چه نام توست بر آن




می مکم با وجود تشنهٔ خویش
خون سوزان لحظه های تو را

آنچنان از تو کام می گیرم
تا به خشم آورم خدای تو را !
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بعدها
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.