هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌گوید. او از خداوند سپاسگزار است که خواسته‌هایش را برآورده کرده، اما از درد فراق و بی‌توجهی معشوق شکایت دارد. با این حال، امیدوار است که معشوق روزی به ندای دل او پاسخ دهد. شاعر حتی از اسارت در بند عشق شکایتی ندارد، اما می‌ترسد که معشوق او را رها کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن‌ها برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غم آزادی

تا به دام غمش آورد خدا، داد مرا
هر چه می‌خواستم از بخت، خدا داد مرا

رفع مخموری از آن چشم سیه دارد چشم
چشم دارم که خرابی کند آباد مرا

نتوانم ز خداداد بگیرم دادم
کاش گیرد ز خداداد خدا داد مرا

گر دلش سخت تر از سنگ بود، نرم شود
بشنود گر شبی او ناله و فریاد مرا

من که تا صبح، دعا گوی تو هستم همه شب
چه شود گر تو به دشنام کنی یاد مرا

غم ندارم که به بند تو گرفتار شدم
غمم آنست که ترسم کنی آزاد مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:خاطره
گوهر بعدی:آرزو
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.