هوش مصنوعی:
این شعر از زبان یک پرنده یا موجودی اسیر و رنجیده بیان میشود که از صیاد (شکارچی) درخواست رحم میکند و از دردها و تنهایی خود میگوید. او از دوری از گلستان و آشیانه خود شکایت دارد و از باغبان و دوستانش میخواهد که از حال زارش با خبر شوند. همچنین، او به خیانت شبان (چوپان) اشاره میکند که با گرگ ها دوست شده است.
رده سنی:
14+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی مانند رنج، اسارت، و خیانت است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
مسوزان
ایا صیّاد رحمی کن، مرنجان نیمجانم را
بکَن بال و پرم، امّا مسوزان استخوانم را
اگر قصد شکارم داشتی اینک اسیرم من
دگر از باغ بیرون شو، مسوزان آشیانم را
به گردن بستهای چون رشتهٔ بر پای زنجیرم
مروّت کن اجازت ده که بگشایم زبانم را
به پیرامون گُل از بس خلیده خار در پایم
شده خونین بهر جای چمن بینی نشانم را
در این کنج قفس دور از گلستان، سوختم، مُردم
خبر کن ای صبا از حال زارم، باغبانم را
ز تنهائی دلم خون شد، خدا را محرم رازی
که بنویسم بسوی دوستانم، داستانم را
من بیچاره آن روزی به قتل خود یقین کردم
که دیدم تازه با گرگ اُلفتی باشد، شبانم را
اسیرم ساخت در دست قضا و پنجهٔ دشمن
دوچار خواب غفلت کرد از اوّل پاسبانم را
بکَن بال و پرم، امّا مسوزان استخوانم را
اگر قصد شکارم داشتی اینک اسیرم من
دگر از باغ بیرون شو، مسوزان آشیانم را
به گردن بستهای چون رشتهٔ بر پای زنجیرم
مروّت کن اجازت ده که بگشایم زبانم را
به پیرامون گُل از بس خلیده خار در پایم
شده خونین بهر جای چمن بینی نشانم را
در این کنج قفس دور از گلستان، سوختم، مُردم
خبر کن ای صبا از حال زارم، باغبانم را
ز تنهائی دلم خون شد، خدا را محرم رازی
که بنویسم بسوی دوستانم، داستانم را
من بیچاره آن روزی به قتل خود یقین کردم
که دیدم تازه با گرگ اُلفتی باشد، شبانم را
اسیرم ساخت در دست قضا و پنجهٔ دشمن
دوچار خواب غفلت کرد از اوّل پاسبانم را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:آرزو
گوهر بعدی:تبّری
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.