هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و شوق شدید خود سخن میگوید و از درد فراق و اضطراب ناشی از آن مینالد. او از شراب و مستی به عنوان وسیلهای برای تسکین آتش درونش یاد میکند و از دوستان ناسازگار و نقشهای مخالف آنها شکایت دارد. در نهایت، شاعر به بیقراری دلش اشاره میکند و از یار خود میخواهد که در این شب عتابآلود، دلش را محکم نگه دارد.
رده سنی:
18+
محتوا شامل موضوعاتی مانند شراب و مستی است که برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نیست. همچنین، مفاهیم عمیق عاشقانه و عاطفی موجود در شعر ممکن است برای سنین پایین قابل درک نباشد.
نقش خود
مکن دریغ ز من ساقیا شراب امشب
از آنکه ز آتش خود، گشته ام کباب امشب
ز بسکه شعله زند در دل من، آتش شوق
ز آتش دل خویشم در التهاب امشب
به خواب دیده ام آن چشم نیم خوابش دوش
گمان مبر که رود دیده ام به خواب امشب
ز دست نرگس مستش برفت دل، از کف
نگر به حال دلم از ره ثواب امشب
شد آنکه بادهٔ پنهان کشیدمی همه عمر
بده به بانگ نی و نغمهٔ رباب امشب
ز بسکه نقش مخالف ز دوستان دیدم
بر آن شدم که زنم نقش خود بر آب امشب
شود خراب چو این خانه لاجرم روزی
ز سیل باده بهل تا شود خراب امشب
دلم که داشت قرار اندر آن دو زلف چو شب
بود چو گوی بچوگان در اضطراب امشب
صبوحی دل مده از دست، محکمش میدار
که چشم یار، بود بر سر عتاب امشب
از آنکه ز آتش خود، گشته ام کباب امشب
ز بسکه شعله زند در دل من، آتش شوق
ز آتش دل خویشم در التهاب امشب
به خواب دیده ام آن چشم نیم خوابش دوش
گمان مبر که رود دیده ام به خواب امشب
ز دست نرگس مستش برفت دل، از کف
نگر به حال دلم از ره ثواب امشب
شد آنکه بادهٔ پنهان کشیدمی همه عمر
بده به بانگ نی و نغمهٔ رباب امشب
ز بسکه نقش مخالف ز دوستان دیدم
بر آن شدم که زنم نقش خود بر آب امشب
شود خراب چو این خانه لاجرم روزی
ز سیل باده بهل تا شود خراب امشب
دلم که داشت قرار اندر آن دو زلف چو شب
بود چو گوی بچوگان در اضطراب امشب
صبوحی دل مده از دست، محکمش میدار
که چشم یار، بود بر سر عتاب امشب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شوق جمال
گوهر بعدی:گل بادام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.