هوش مصنوعی: این شعر به بررسی حالات متغیر و دوگانهٔ انسان‌ها و جامعه می‌پردازد. شاعر از ناپایداری اخلاقی، ریاکاری، و فساد در جامعه انتقاد می‌کند و اشاره می‌کند که مردم گاه زیبا و گاه زشت رفتار می‌کنند. او همچنین به بی‌عدالتی، طمع، و دورویی در سیستم اجتماعی و سیاسی اشاره دارد و از وضعیت نابسامان کشور و مردمش ابراز نارضایتی می‌کند.
رده سنی: 18+ محتوا شامل انتقادات تند اجتماعی و سیاسی است و مفاهیم عمیق و گاه تلخی را مطرح می‌کند که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ کافی دارد. همچنین برخی از اشارات ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۶ - تهران آفتی است

ای عجب این خلق را هر دم دگرسان حالتی است
گاه زیبا، گاه زشت‌، الحق که انسان آیتی است

اندرین کشور تبه گشت آسمانی گوهرم
لعل را کی در دل کوه بدخشان قیمتی است

وعدهٔ باغ وگلستانم مده کاز فرط یاس
بر دلم از باغ داغی‌، وز گلستان حسرتی است

منع می کردن چه حاصل کان بود درمان درد
درد را بزدای ازین دل‌، ورنه درمان آلتی است

هیچ تدبیری ازین کشور نگرداند بلا
از بزرگان گویی اندر حق ایران لعنتی است

آفت دینست و دانش‌، آفت ننگست و نام
الحذر ای عاقل از طهران‌، که طهران آفتی است

هفت سال اینجا به خدمت جان شیرین کنده‌ام
حاصل این کم‌، هر زمان درکندن جان رغبتیست

صحبت من زحمتی شد بهر این بی‌دانشان
صحبت دانا بلی از بهر نادان زحمتی است

نی هوادار تعین‌، نی مرید اعتبار
نی بودشان مبدئی در فکر و نی‌شان غایتی است

بندهٔ وقتند، بی‌ بیم بد و امید نیک
جمله را هر دم هیولایی و هرآن صورتی است

گر ز احسان ضربتی ز آنان بگردانی به مهر
حاصلت زان قو‌م در پاداش احسان‌، ضربتی است

کر یکی ز آنان زند راه حقیقت‌، حقه‌ ایست
ورکسی زایشان کند دعوی وجدان‌، حیلتی است

فی‌الحقیقتشان ز انعام و ز احسان نفرتی است
بالسویتشان به دشنام و به بهتان شهوتی است

از رفیق‌، این ناکسان را پند و حکمت نقمتی
وز عدو این سفلگان را بند و زندان نعمتی است

ناصح ار پندی دهدگویند در آن حیله‌ایست
ظالم ار ظلمی کند گویند در آن حکمتی است

بسکه این دونان عدوی خویش و یار دشمنند
دشمن ار زانان کشد یک تن‌، در آنان عشرتیست

بسکه اندر ذلت و بی ‌دولتی خو کرده‌اند
در نظرشان شنعت و دشنام سلطان رأفتی است

در جرایدشان یکی بنگر که از سر تا به بن
با به دونان مرحبایی‌، یا به پاکان شنعتی است

از دماوند و ورامین بی‌خبر، لیک اندر آن
گه ز ژاپون مدحتی‌، گه ز انگلستان غیبتیست

ور دهد سودانیئی زر، در ستون‌ها پرکنند
کامّ درمان عرش اعلائی و سودان جنتی است

کینه‌ها توزند با هم بر سر یک دانک سیم
کز دنی طبعی به برشان پنج تومان مکنتی است

جملگی دزدند و از دزدی اگر قارون شوند
باز دزدی کرده گویند اندرین نان برکتی است

چون سگ‌، ار ز انبان رشوهٔ مشته کوبیشان به سر
باز پندارند اینان‌، کاندر انبان رشوتی است

جمله مظلومند و ظالم‌، وین دو خوی نابکار
در طبایعشان ز میراث نیاکان خصلتی است

روز عجز و بینوایی همچو موش مرده‌، لیک
روز قدرتشان بسان زنده پیلان صولتی است

راست گویی کز برای ورشکست اورمزد
اندرین بیغوله از ابنای شیطان شرکتی است

فترت دیگر ملل در قرن‌ها یکبار هست
واندرین کشور به هر عشری از اقران فترتیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵ - آواز خدا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷ - فردوسی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.