هوش مصنوعی: این شعر به وضعیت نابسامان وطن (ایران) می‌پردازد و از بی‌عدالتی، فساد، نبود مردانگی و اتحاد، و غم و رنج مردم سخن می‌گوید. شاعر از فقدان اصلاحات و نیاز به تجدد در کشور می‌نالد و از حاکمان می‌خواهد تا به فکر نجات وطن باشند. همچنین، او به فساد اخلاقی و اجتماعی اشاره کرده و از نبود امنیت و ظلم حاکمان انتقاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل انتقادات سیاسی و اجتماعی شدید، اشاره به فساد و بی‌عدالتی، و مضامین عمیق فلسفی و اخلاقی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است.

شمارهٔ ۵۰ - یا مرگ یا تجدد

هرکو در اضطراب وطن نیست
آشفته و نژند چو من نیست

کی می‌خورد غم زن و دختر
آن را که هیچ دختر و زن نیست

نامرد جای مرد نگیرد
سنگ سیه چو در عدن نیست

مرد از عمل شناخته گردد
مردی به‌شهرت و به‌سخن نیست

نام ار حسن نهند چه حاصل
آن‌را که خلق ‌و خوی حسن نیست

فرتوت گشت کشور و او را
بایسته‌تر ز گور و کفن نیست

یا مرگ یا تجدد و اصلاح
راهی جز این‌دو پیش وطن نیست

ایران کهن شده است سراپای
درمانش جز به تازه شدن نیست

عقل کهن به مغز جوان هست
فکر جوان به مغز کهن نیست

ز اصلاح اگر جوان نشود ملک
گر مرد جای سوگ و حزن نیست

وبرانه‌ایست کشور ایران
وبرانه را بها و ثمن نیست

امروز حال ملک خرابست
بر من مجال شبهت و ظن نیست

شخصی زعیم و کارگشا، نی
مردی دلیر و نیزه فکن نیست

اخلاق مرد و زن همه فاسد
جز مفسدت بسر و علن نیست

خویشی میان پور و پدر، نه
یاری میان شوهر و زن نیست

تن‌ها سپید و پاک ولیکن
یک خون پاک در همه تن نیست

امروز چشم مردم ایران
جز بر خدایگان زمن نیست

شاها تویی که شب ز غم ملک
در دیده‌ات مجال وسن نیست

بنگر به ملک خویش که در وی
یک تن جدا ز رنج و محن نیست

درکشور تو اجنبیان را
کاری جز انقلاب و فتن نیست

بیدادها کنند وکسی را
یک دم مجال داد زدن نیست

هرسو سپه کشند و رعیت
ایمن به‌دشت وکوه و دمن نیست

در فارس نیست خاک و به تبریز
کزخون به رنگ لعل یمن نیست

کشور تباه گشت و وزیران
گویی زبانشان به دهن نیست

حکام نابکار ز هر سوی
غارت کنند و جای سخن نیست

یار اجانب‌اند و بدین فن
کس را به کارشان سن و من نیست

معزول می‌شود به فضاحت
آن کس که مرد حیله و فن نیست

شاها بدین زبونی و اهمال
امروز هند و چین و ختن نیست

با دشمنان ملک بفرمای
کاین باغ جای زاغ وزغن نیست

ورنه نعوذباله فردا
این باغ و کاخ و سرو و سمن نیست

گفتم به طرزگفتهٔ مسعود
«‌امروز هیچ خلق چو من نیست‌»
وزن: مفعول فاعلات فعولن
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۳۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹ - جمال طبیعت
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱ - هشدر به اروپا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.